دلنوشته هایم برای خدا

دلنوشته هایم برای خدا

هرچه می خواهد دل تنگت بگو (شعر، دلنوشته ....)
دلنوشته هایم برای خدا

دلنوشته هایم برای خدا

هرچه می خواهد دل تنگت بگو (شعر، دلنوشته ....)

مرا کسی نساخت، خدا ساخت

دلم آنقدر کوچک شده که گمش کرده ام٬
دستم را روی سمت چپ سینه ام می گذارم

و هیچ چیزی حس نمی کنم٬
انگار هیچ چیزی زیر پوستم نمی طپد٬

انگار قلبم از قفسه سینه من به جای دیگری کوچ کرده است٬

انگار قلب من از من پیشی گرفته

و قبل از اینکه من کسی یا چیزی یا جایی را ترک کنم
مرا ترک کرده است

مرا کسی نساخت، خدا ساخت،
نه آنچنان که کسی می خواست
که من کسی نداشتم.
کسم خدا بود، کس بی کسان
.
در باغ بی برگی زادم و

در ثروت فقر غنی گشتم و
از چشمه ایمان سیراب شدم و

در هوای دوست داشتن دم زدم و
در آرزوی آزادی سر برداشتم و

در بالای غرور قد کشیدم و

از دانش طعامم دادند و

از شعر شرابم نوشاندند و

از مهر نوازشم کردند

تا : حقیقت دینم شد و راه رفتنم و خیر حیاتم شد

و کار ماندنم و زیبایی عشقم شد و بهانه زیستنم!

...............................................................................

برای آشنایی با کتب ادبی اینجا کلیک کنید.

.............................................................................

نظرات 1 + ارسال نظر
mehdi شنبه 1 فروردین 1394 ساعت 16:59 http://greenmoney2.mihanblog.com

وبلاگ قشنگی داری دوست گرامی

ممنووووونم دوست بزرگوارم امدوارم باز هم اینجا سر بزنید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.